سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الله اکبر خامنه ای رهبر
 

    "آقا" آماده باش داده اند، آرایش جنگی بگیرید رفقا!

به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

تقسیم کنید مسئولیت ها را. یکی باید برود مهمات بیاورد -کتاب بیاره، محتوا بیاره، م?ت بیاره. یکی باید بایستد اینجا دیده بانیکنه. رصد کنه کجا رو بزنیم. یکی باید بره شناسایی کنه. یکی باید بره معبر بزنه. تازه فرمانده های جنگ رو چی کار کنیم؟ آقا گفته اساتید فرمانده‌اند. شما اوضاع اساتید را می دونید.

آقا داره به زبون بی زبونی می گه این جنگ فرمانده اش استاده. میگی استاد اشکال داره؟ میگی آقا چرا گفته این استاد فرمانده است؟ پس بایدسریع خودتو بکشی با? فرمانده بشی. یعنی اینکه بچه ها اینجا استاد به یه معنی حوزه تأثیر با?تری هم دارد، هم به یک معنیفوت کوزه گری را هم بلد است. بروید ازش یاد بگیرید. بعد خودتون را سریع بکشید با?. چون بحث ما آخرش هم بحث علمی است.

آقا به یه بنده خدایی گفته: «به ساعت نگاه کنید! ف?نی! -که در عرصهفرهنگ کار می کرد- کار شما به ساعت است.» بچه ها کار به ساعت است! یعنی امشب بایدجلسه تشکیل بدید. امشب باید طرح عملیات بریزید. امشب باید تیم های شناساییبروند. امشب باید تقسیم مأموریت بشه. نگید ما نمی دانیم! اول جنگ هیچکسهیچی نمی دونست. هر کسی یک گوشه را دستش گرفت. هر کسی یک دانشکده را دستش بگیرد.

?یک مطلب دیگر اینکه ما اون جنگ سخت رو با نگاه نرم چرخوندیم؛ یعنی اون سنگرها، اون تانک ها، اون توپ ها، اون دور ?زدن و رفتن پشت توپخانه دشمن در فتح المبین، اونجوری خرمشهر را خدا آزاد کرد. شریف را هم می تواند خدا آزاد کند. اماخداوند عنایت را ریخت کجا؟ ابربهاری از با?ی سر ما رد میشه، می بینه تو اهلش نیستی با?سر یکی دیگه می ریزه. و الّا خدا بارون رو بر زمین می باره ولی به اهلش می باره. شب پاتک، کارخونه نمک، عراقی ها تیراندازی کردند. بچه ها می خواستنبریزند تو سنگرهایعراقیها، یهو عراقیها ساکت شدند. یه ساعت بودند. بچه ها گفتن بریم بزنیم به صف؟ دوباره عراقی ها آتیش ریختند. دوباره گفتند بریم بزنیم به خط، رفتند دیدند عراقی ها خوابند! صبح که شدبه عراقی ها گفتند چی بود؟ گفتند هیچی! دو سه ساعت قبل از اینکه شما حمله کنید یهسر و صدا هایی شد تو خط ما، ما فکر کردیم ایرانی ها آمدند آتش ریختیم. یه خورده گذشت دیدیم ساکت شد و خبری نیست. یک خورده بعد دوباره دیدیم سر و صدا شده آتش ریختیم. بعدش دیدیم دیگه خبری نیست گفتیم ایرانی ها دیگه عملیات نمیکنند، تموم شد دیگه! رفتند صبح دیدند عجب! خدا امر کرده به این گرازهای داخل خلیج داخل خورعبد?، جلوی خاکریز بچه ها، یه گلهگراز می رفته این طرف، دوباره می اومده اینطرف! خدا باگرازها به کمکش آمد. خدا با باد و طوفان طبس به کمک می آمد. اهلشباشی خدا کمکمیکنه. رفیق ها! اهلش باشید خدا کمک می کند ها!

?شوخی نگیرید کار رو! وقتی آقا دلش خونه، وقتی آقا آماده باش زده، مابریم استراحت کنیم؟ از گلوت پایین می ره؟ شام و نهار از گلویت پایین می ره؟ اص?ً ما مگه می تونیم استراحت کنیم؟ اص?ً مگه ما می تونیم از دانشگاه بیرون بریم؟ کی دلش میاد از دانشگاه بیرون بره؟ وقتی بهترین دسته گل هامون رو، دختر-پسرهای دبیرستانی 88ی مون رو زدیم پرپر کردیم تو دانشگاه تحویل جامعه دادیم! نشدند 88یهاپرپر؟ نشدند؟ وقت گذاشتید؟

?بچه ها! جدیه ها! به همین خاطر تو اینجنگ هم ما با نگاه نرم بایدبجنگیم. همون گریه ها باید باشد. توسل ها باید باشد. دعاها باید باشد. همدلی بینبچه ها تو گردان و گروهان باید باشد. ما دیگه حرف و حدیث نداریم باهمدیگر! وقتی آمادهست بره شهادت، وقتیآمادهست بره تا اجرای فرمان الهی. یه جیب تون باید قرص زیر زبونی باشد قلبتون درد نکنه، یه جیب تون هم باید از این شربت های آلومینیومیباشهکه معده تون درد نگیره. نمیشه که! هیچکی هیچ طوریش نیست! همه شنگول، همهشاداب، همهبا طراوت! نمی شه! دلپریشون نیستید! لباس خاکی هنوز به دل هامون و به تنمون نکردیم. فانوسقه ها رو نبستیم. بند حمایل نبستیم. پای میدون نیستیم. درسکه واجبه، جهاد علمی واجبه. اصل این کار علمی و معرفتی و بصیرتیه. کتک و کتک کاری نیست.

?مشکل ما ا?ن دوتا چیزه؛ حل بشه همه چیزحله. باور جنگ، بودن تو جنگ. والس?م! باور کردیم می ریم با هم. هر که دارد هوس کرب و ب? بسم ?! بودن تو جنگ دیگهخونه ای نیست، زندگیای نیست، استراحتی نیست. ناز و کرشمهای نیست. قهر و اخم و دعوایی نیست. همه داریم می رویم سمت مأموریت الهی. اگه این باور بشه همه چیزحلمیشه.

?بچهها خدا کمک می کنهها! خدا یاری میکند. خدا مدد میکند هر کسی را که خدا را یاری کرد، هر کسی ولی خدا را یاری کرد. وا? کتک میخورید ها! سیاهی کتک خدا روی بدنتون میمونه. میبینم اگه نیایید تو این جرگه، اگه وقت نگذارید، اگهتعطیلنکنید زیادی های زندگی رو، اگه لباس پوشیده، گتر شده حاضر نباشی پای میدون رزم. بهخدا خیر نمیبینی. مگر خیر دید کسی که نیامد با ما جبهه؟

?به همه فارغ التحصیل ها هم میگویم بیایند. هر چی کارت پایان خدمت و هر چی کارت معافیت تحصیلی است، کنسل! نیروی احتیاط، همه برگردند جبهه. برگردندپادگان. نمی شه قدیمیها گذاشتند رفتند دنبال زندگیشان... چهار تا جوان را گذاشتند وسط این همه آتیش! راه باید بروید، آنها هم بیایند.

?نگهبان امشب تو خوابگاهها کیه؟ پاسخ بهشبههها شبانه روزی کیه؟ و علی الخصوص از همه مهمتر نیرو باید سریع شکار شود.

?تایم بگذارید تا چند روز دیگر هر کسی گروهانش را به خط می کند؟ حاج آقا ما از این عرضه ها نداریم بریم 70 نفر رو شکار کنیم! جمع کن برو بیرون دیگه رویت حساب نکنیم! نمی تونی تو چند نفر رو شکار کنی؟ ادعای یاری امام زمان هم میکنیم! فکر کردید ما شب عملیات چشم در چشم هم نگاه می کردیم که بریم؟ بزنیم؟ پاشیمبریم میدون مین؟! نه! می دویدیم توی میدون مین می رفتیم. کجا چشم توی چشم این بچهها نگاه کردیم به حرف ما گوش نکردند؟ کی رفتیم دل دادیم بهحرف ما گوش نکردند؟ جیبهای همه تون کاکائو است؟ شک?ت است؟ همه لب ها لبخند است؟ همه روها بشاش است؟ یهسوال میکنم جواب بدید! در روز چقدر گریه می کنید برای دانشگاه؟ داریم با جنگ نرم حرف میزنیم، شوخی نمی کنیم. در روز چقدر گریه میکنید برای رفیق ها و همک?سی ها؟ بچه ها روزی چقدر واقعاً خلوت با خدا دارید؟ چه نمازی دارید می خونید؟ سجده شکربچه ها بعد از نماز که شکراً لله، حمداً لله یک ساعت طول می کشید، دور و بر سجاده اش خیس می شد که خدایا من فردا کم نیارم در مقابل دشمن. تو چقدر گریهکردی؟ چقدر رفتی زدی به این قلب ها و قلب ها پرت نشد؟ حاج آقا می زنیم، شبهه داره! شبهه داره؟ از سنگر بتونی عراقی ها که محکم تر نیست؟ آبش کن، جذبش کن. گرم نیستی! خرمن او خیسه، گندم او خیسه، محصول او خیسه. تو بخاری گرم بشو بایستد جلویش. شبهه اش را همبایدجواب بدی. راست هم می گه طرف. هزار تا حرف و حدیث دارد. مگه ما تو این 20 سال بعد از جنگچی از جنگ برایش گفتیم؟ چی از ارزش ها گفتیم؟ چی از شهدا گفتیم؟ چیزی نگفتیم! مگهگذاشتی بره خرمشهر؟

?بردیمش کیش! مگه گذاشتیم چادرش سفت سرش باشه؟ برش داشتیم! مگهگذاشتیم تو مسجد بمونه؟ بردیمش فرهنگسرا. مگه گذاشتیم دینش بمونه؟ پول خرج بی دینیشده. تو باید خون دلت خرج دینداری بشه. باید اشک چشمت خرج دینداری بشه.

?محاسبات تو با محاسبات ما فرق دارد. بچهها ما 30 ساله منتظر هم چنین روزی بودیم تا پرده نفاق و فتنه، پرده دو رویی بره کنار. اینجنگ مال ماست. امام حسین مال ماست. امیرالمومنین مال ماست. حضرت زهرا مال ماست. پیروز میدان ماییم. چرا هول برت داشته؟ بزن به خط! هیچکس حق نداره پدافند کندها! پدافند یعنی مرگ یکنیروی مسلح، مرگ یک افسر. فقط حرکت رو به جلو! میریم می ایستیم وسط اون خاک ها! کجا واقعی حرف زدیم، دلی گفتیم، خالصانه گفتیم و طرف گوش نکرد؟ ندیدید شلمچه شهدا با بچهها چه می کنند؟ با چه قیافه ها عقیده ها، شل میشه می نشیند! چرا پای منبر تونمی نشینند؟ تو شهید نیستی! تو نفست رو نکشتی. هنوز نفسمون رو نکشتیم. هنوز ما کم آوردیم. مورچه را آب می بُرد، می گفت دنیا را آب برده! ما کم آوردیم می گوییم اوضاع خرابه. مشکل ما اینه که ما مثل اقیانوس نمکی نیستیم کههرچی می ریزن توش مزه و طعمش عوض نشه! بی نمکیم. دائم هم ادعا داره. ما اهل کوفه نیستیم، علیتنها بماند. و یا لیتنا کنا معک!

?اینجوری نمی شه رفت. یکتجدید نظر کنید. دشمن جدیست. جنگ جدیست. کار?جدیست تو نکنی یکی دیگه می ره انجام می ده و این یداللهی تو نمی شی. عین اللهی تو نمی شی. می میری! تازه ما اهل فتنه نیستیم. ما اهل نا امنی نیستیم. ولی بخوای نخوای، بهیه کلکی ?ی در شهادت هم باز شده ها!

?به جنون کار کنید، به عاشقی کار کنید. خدا از نازش کم کرده، شهدا از نازش کم کرده تو عصر شما. تو دوره تحصیلی شما این جنگ را گذاشت در دامنتان. بچه ها امروز اگه شاخ می شد تو کلهی من در بیاد برای مرخصی هایی که آمدیم و پایانی ها، برای مرخصی های چند روزه اش شاخ در می آوردیم. از ناراحتی و از پشیمونی. پشیمون میشی ها! از شریف می ری بیرون برای روزی که با هم دیگه گفتیمپشیمون می شی که کار نکردی. بعد می گی چرا بچه ام اینجوری شده؟ چرا شوهرم اینجوری شده؟ چرا زندگیم گیرکرده؟ چرا کارم قفل کرده؟ چون گیر به کار آقا انداختی. گره به کار آقا انداختی. تومی تونستی امروز یه کاری بکنی. تو میتونستی امشب بایستی، یه ذره دیگه حرف بزنی یه ذره دیگه مطالعه کنی یه ذره دیگه سازماندهی کنی و نکردی.

?بچه ها تورو خدا بیایید بریم جبهه! تو رو خدا بیایید اعزام بشیم. تو رو خدا ساک هاتون رو ببندید. تو رو خدا اگه بچه ها شب عملیات یه جا خلوت می کردند وصیت نامهمی نوشتند امشب تو یه گوشه خلوت کن وقف نامه بنویس. تو رو خدا وقف نامهتون رو برای آقا بنویسید. بچه ها بهخدا خواص شمایید، نخبه شمایید. پای کار آقاشمایید. هیچکس دیگه نیست. کار هم شولوغ پولوغی بردار و هارت و پورت کن نیست. خون دل خوردن است. تا دق کردن است، تا مردن است، تا دود از کفن برآمدن است. اگر مردیم و آقا نیومد، بعداً شاهداً سیفی مجرداً ملبیاً ...صفاش به همینه. صفاش به وفاشه.

?بچه ها با وفا باشید نسبت به امام زمان. بین این همه آدم ضریب هوشیتو، نمره تو، نه، توفیق تو، تو رو انداختتوی این یادمان، انداخت تو این جبهه. انداخت تو این سنگر. براش فریاد بزنید. براش کار بکنید. براش قلم بزنید. براش قدم بزنید. براش نفس بزنید. خدا نفستون رو گرم می کنه. العلم نور. می خوای جواب شبههبدی؟ العلم نور یقذفه ? فی قلب من یشاء. خدا حکمت را به زبانت جاری می کند. خدا حکمت را جاری می کند، قلب ها را نرم میکند.

?بگم برایت یک خاطره؟! گفت حاج آقا می شه من پشت بولدوزر بنشینم؟ بهش گفتم: نه نوبت اینه نوبت اونه. پشت دشمن زیر ارتفاعات میخواستیم یه جاده بزنیم. محاسبه مون هم این بود که مث?ً امشب که بزنیم فردا شب می رسیم اون با?. اومد در گوش من یه چیزی گفت: حاج حسین نمی تونم برات بگم به این دلیل، به اون دلیل بگذار من بنشینم پای بولدوزر. بچه ها کار تو شریف اینجوری حلمیشه می خوای بفهم، می خوای نفهم. به خاطر حرفی که زد گفتم بشین پشت بولدوزر. سرشب بود. بولدوزر و صخره، دره، سنگ، کوه. استخوان هات خرد می شه. دمدم غروب که هوا گرگ و میش شد بولدوزر حرکتشوشروع کرد که دشمن نبیند. گلوله هم می زدند. من رفتم دنبال کارهام. قرار بود دو ساعت این بشینه دو ساعت اون. دم اذان صبح آمدم ببینمجاده چقدر رفته جلو؟ دیدم عجب! خیلی زیاد رفته جلو. تندتر از محاسبات ما رو خاک و رو سنگ و رو مسیر و صحبت منطقه و حد و حجم و توان بولدوزر کار رفته جلو. کیخاک رو نرم کرد؟ کی راه رو باز کرد؟ بچه ها به حضرت عباس قسم خدا هست!

?یکی بلند شه روضه خدا بخونیم! موحد شید! خدا مال توئه! دم صبح اومدم گفتم: تو هنوز نیومدی از بولدوزر پایین؟ دیدم همونه کهسر شب اومد در گوش من یه پچپچی کرد. گفتم نمیای پایین؟ گفت حاج آقا ما قرارمونه بریمتا با? دیگه. گفتم: منگفتم ولی فکر نمی کردم بری تو. گفتم چه جوری بکشمشپایین؟ گفتم نماز صبحه، میای پایین؟ تا گفتم نمازه دسته بولدوزر رو کشید. اومدپایین. اینور دره اینور صخره. یکی دیگه رو فرستادم با?ی بولدوزر. خودم رفتم جلوی بولدوزر چراغ قوه انداختم ببینم راه درست می زنه می ره جلو؟

?اومدم پشت بولدوزر ببینم چنگک پشتبولدوزر هم داره خوب سنگ ها رو جمعمیکنه؟ دیدم انگار یه چشمه شکافته شده و آبیجاری شده وسط جاده. چراغ قوه رو دقیقتر انداختم. دیدم قرمزه! از بولدوزر اومد پایین. دیدم رو این خاک های لب دره از خستگی خوابش برده، افتاده، هی بولدوزر رفت عقب، هی رفت جلو، هی رفت عقب، هی رفتجلو. هیچی ازش نمونده بود. گوشت چرخ کرده ها رو جمع کردم، بردم. کی بود؟ دانشجوی شریف بود؟ حتماً باید تقدیر و تشکر بشه؟ حتماً باید راه برای من باز بشه؟ کجاییدبچه ها؟

?محاسبات ما با محاسبات بچه جبهه ای هافرق داره. معاد?ت ما با معاد?ت بچه جبهه ای ها فرق داره. ما جبهه نرفتیم. هنوز شریف جنگ نشده. هنوز شریفی ها تو افسری جنگ نرم وارد نشدند. به خدا از عالم با? و پایین، از عالم معنا، به رویا، بهخواب، به مکاشفه، به تفألی، به لحظه ای، به بارقه ای، به جرقه ای، به یه آنی، بهیه مشورتی، به یه تلنگری، به یه حدیثی، بهیه روایتی راه رو برایت باز می کنند. "یا دلیل المتحیرین" خدا رو تو باید تو شریف ثابت کنی. نذار این ذکر خدا رو زمین بمونه. می فهمی چی می گیم باهم؟ بخون کتاب پرواز تا بی نهایت رو. بخون کتاب خاک های نرم کوشک رو. بخونین. یه بار دیگهبیاین مباحثه کنیم. دعوت کنید از م?ئکه خدا. دعوت کنید از شهدا.

?آخری ها که یه ذره حواسمون پرت شده بود، سه راه شهادت می گشتیم. دانشکده المهدی شریف کدومه؟ امام زمان را ما گذاشتیم روی طاقچه! گذاشتیم برای شبکنکور. گذاشتیم برای قصه و غصه. بچه ها، جمکران، گریه، حضرت عبدالعظیم گریه. توسل، توسل. زاهدان شب و شیران و مطالعه کن ها و مباحثه کن ها و عمل کننده های روز... راه دیگری ندارید.

?حجت به بچه های شریف و این فرمان نایب امام عصر تمام کردم. من دیگهحرفی ندارم. بریم که وقت کمه، سریع جلسات کاریتون رو شروع کنید...

پایان




موضوع مطلب :

ارسال شده در: شنبه 89 اردیبهشت 4 :: 11:54 عصر :: توسط : مدیر وبلاگ

 
درباره وبلاگ
کلام هدایت اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم; یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم. از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم. حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
لوگو
کلام هدایت

اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم; یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم. از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم.

حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 458043

جشنواره وبلاگ نویسی حماسه نگاران بسیج و انقلاب اسلامی