سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الله اکبر خامنه ای رهبر
 

/ خاطرات مقام معظم رهبری از امام خمینی(ره)/

امـام هـرگز در شنـاخت دوست و دشمن اشتباه نکرد
 امام خامنه ای مدظله العالی
  
حضـرت امـام هـرگز در شنـاخت دشمنها و دوستها اشتباه نکردند. ازاول دشمنهاراشناختند واعلام کردندوتاآخرهم دربرابرشان ایستادند. از اول دوستان را شناختند و اعلام کردند و تا آخر هـم از دوستـى آنها بهره مند شدند . ایشان همـیشه بر روى مردم ـ بر روى ملتها تکیه کردند .
برای مشاهده قسمت اول متن خاطره به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
آن روزها , منزل امام (ره) تنها کانون امید بخـش در قـم بـود . از عصـر روز دوم فروردیـن خاطره اى دارم . تصمیـم گرفتـم که به منزل امام بروم . حادثه مدرسه فیضیه تازه تمام شده بود .
طلبه ها تا آنجا که تـوانسته بودند فرار کرده بـودنـد و عده اى هـم با کماندوها در داخل مدرسه بودند . ما که در خیابان بودیـم , فکر کـردیم که به منزل امام بـرویـم . به آنجا که رسیـدیـم , دیدم چند تـن از دوستان و طلبه ها و فضلا دور و بر خانه ایستاده اند و در ایـن فکرند که اگر کماندوها به منزل آقا حمله کننـد , چه تـدبیرى براى دفاع از ایشان به کار ببندند . طبیعتا طلبه ها وسیله اى هـم براى دفاع نداشتند , جز مشت و احیانا یکى ـ دو تا چوب .
مـن هم به جمع آنها پیوستـم و درباره نقشه هاى مختلف باهم صحبت مى کردیـم . در همین حیـن متـوجه شدم که در منزل آقا باز است . اعتراض کردم : که چرا در را باز گذاشته اید ؟ اقلا در را که مـى تـوانید ببندید . گفتند : خود آقا گفته اند که کسى نباید در را ببندد , و تهدید کرده اند که اگر در را ببنـدیـد از خانه بیرون مـى روم . حـدود غروب بـود وارد خانه که شدم آقا را دیدم که در حیـاط ایستـاده انـد و با آرامش خـاصى نماز مى خواندد .
آرامش ایشان تا حدودى به مـن هـم آرامش بخشید . البته نه به آن انـدازه که بتـوانم حاضر شـوم و نماز بخـوانـم . از دیدن منظره درگیـرى مـدرسه شـدیـدا هیجـان زده بودم .
امام (ره) نمازشان را تمام کـردنـد و به داخل اتاق رفتنـد . ما هـم به دنبال ایشان داخل اتاق شدیم . حدود پنجاه یا شصت نفر از طلبه ها و چند نفـرى غیر طلبه داخل اتاق نشسته بـودنـد . ایشان حـدود بیست دقیقه صحبت کـردنـد . سخنان ایشـان چنان آرامشـى به حاضران , از جمله خود مـن , داد که احساس کردیم از هیچ چیز نمى تـرسیـم و آماده ایـم تـا صبح در منزل امام (ره) بمـانیـم و از ایشان دفاع کنیـم . البته ایشان , آخر شب همه را مرخص کردنـد و گفتنـد لازم نیست کسـى بمـانـد و از منزل دفـاع کند.
گر چه در روزنامه ها چیزهایى نوشته بـودند , عمق و دامنه فاجعه بـراى فـاجعه بـراى هیچ کـس روشـن نبـود . آن روز نقشه امام که ماجرا را با همه ابعاد و عمق و عظمتـش براى مردم بازگـو کنند . اطمینان داشتنـد که اگـر مـردم از دامنه فاجعه آفـرینـى دستگاه مطلع شـوند و بـدانند جهتگیرى رژیـم تا چه حد صراحتا ضد اسلام و ضـد مـردم است , حـرکت خـواهنـد کرد .
از ایـن رو همه سعى خـود را صرف آگاه ساختـن مردم کردنـد . اگر کسـى اعلامیه هاى آن روزها را , در فاصله بیـن بیست و پنج شـوال تـا محـرم , مطـالعه کنـد به این نکته پى خـواهـد برد .
حدود بیست روز به محرم مانده بود که امام تصمیـم گرفتند از دهه عاشـورا , دهه اى که به طـور طبیعى مـردم در آن شـور و هیجان و آمادگـى زیادى دارنـد , تا حـد ممکـن بهره بـردارى کننـد . مـى خواستند در ایـن دهه , ماجراى مدرسه فیضیه را به اطلاع همه مردم بـرسانند . به همیـن منظور افرادى را به شهرستانها فرستادنـد و به علماى تهران و شهرستانهاى بزرگ مثل تبـریز , شیراز و اصفهان پیام دادند . خـود مـن , آن طـور که به خاطر دارم , مامور شدم به مشهد بروم و موضـوع را خدمت مرحـوم آیت الله میلانى بگویـم . آیت الله میلانـى آن مـوقع شخص اول مشهد بـود .
دو موضوع مطرح بود .
یکى موضـوع دخالت آمریکا و اسرائیل در امـور ایران و دوم اینکه از روز هفتـم محـرم بـایـد تمام روضه خـوانیها وقف بیان حـادثه مـدرسه فیضیه بشـود و منبـریها تمام حقایق مـربـوط به آن را به مردم بگـوینـد . از روز نهم هـم هیئت هاى سینه زنـى و دسته هاى عزاداراى بایستى ایـن وظیفه را به عهده مى گرفتند چـون آن موقع , مـردم در روزهاى نهم در عاشـورا , بـراى شنیـدن مطالب در پاى منبـرهـا آمـادگـى نداشتنـد و در هیجان بـودند .
مبارزه حضرت امام (ره) و گسترش آن , به تبعیـد امام منجر شـد و رژیـم در سال 43 حضـرت امام , رضـوان الله تعالـى علیه , را به خارج تبعید کرد . رژیـم ایران و دولت آمریکا احساس مى کردند که مبارزه روحانیان و مـردم به رهبـرى امام خمینـى (ره) مبـارزه , براى رژیـم و آمریکا , مشخص بـود , چـون ماجراى پانزده خرداد و قبل از آن ماجـراى مـدرسه فیضیه ـ در دوم فـرودرین ـ و چنـدیـن ماجـراى خـونیـن و حماسه آفـریـن دیگـر را از مـردم و به خصـوص روحانیان مشاهده کرده بودند . با وجود ایـن , تصور مى کردند که شعارهاى روحانیان و انگیزه هاى ایـن مبارزه عمـومى صرفا به چند حکمى منحصر مـى شـود که مغایر با مـوازین شـرعى است . به همیـن دلیل تصـور نمـى کردند که همه ابعاد یک مبارزه سیاسـى را در بر بگیرد .
در ماجراى تصویب کاپیتـولاسیون و مصـونیت مستشاران نظامى آمریکا , امام با آن سخنرانى تاریخى و پر محتوا , موضـوع کاپیتـولاسیون را طـورى تشـریح کـردنـد که همه مـردم به روشنـى معنـى مصـونیت مستشاران نظامـى آمریکا و تاثیر ایـن اقدام رژیـم در وابستگـى ایران را دریافتنـد . پـس از آن , دستگاههاى وابسته به رژیـم و نیز دستگاههاى آمـریکایـى فهمیـدنـد که مبارزه مـردم ایـران به رهبـرى امام خمینى (ع) مبارزه اى ریشه دار با ابعاد جهانـى است و از آن به بعد خطـر ایـن مبـارزه بـرایشان بیشتـر آشکار شـد .
التبه در دنیا , مبارزه سیاسـى امـر بـى سابقه اى نبـوده است . ولـى اکثـر آنها چنان بـوده است که دستگـاههاى استعمارى چنـدان واهمه اى از آنها نداشته اند , حتـى در برخى مـوارد , احساس مى کـرده انـد که چنان مبـارزه اى به سـودشان است و آن را پنهانـى تشـویق نیز کرده اند . اما مبارزه اى که با انگیزه هاى دینـى و ایمان عمیق مذهبـى به رهبـرى مرجع تقلیـد و عالمـى بزرگ در سطح تـوده هاى مردم و با ابعاد سیاسـى جهانـى باشد , شـدیـدا بـراى منافع دستگاههاى استعمارى خطـرناک و مضـر است . ایـن همان چیزى است که در انقلاب ما پیـش آمد و دیدیم که چگـونه به سقـوط رژیـم شاه , که بـراى استکبـار جهانـى بسیار محتـرم بـود منجـر شـد .
خـوشبختانه از ایـن سخنرانى نـوارهاى واضحـى از امام (ره) باقى است , برخلاف سخنرانى عاشـورا که در نـوارهاى باقى مانده , صداى امام (ره)طنین واضحـى ندارد . ایـن سخنرانى , ضمـن اینکه بسیار مفصل است , بـراى همه قـابل استفاده است .
دستگاه رژیـم که خطر را احساس کرده بـود , مجـددا همان کارى را کـرد که در سال 42 انجام داده بـود . شبـانه به منزل امام (ره) ریختند , ایشان را دستگیـر کردنـد و یکـراست به فـرودگاه تهران بردند . آن طـور که امام (ره) در خاطراتشان برایمان گفته اند , ایشان را با یک هـواپیماى نظامـى 130 ـ سـى از تهران به تـرکیه تبعید کردنـد . حادثه تبعید براى امام سرآغاز مرحله جـدیـدى از مبارزه است . به ایـن معنـى که تا آن روز مردم امام را در کنار خـودشان مـى دیـدنـد و به ایـن ترتیب رهبرى امام به شکلـى کاملا مستقیـم و نزدیک انجام مى گرفت . با ربودن امام از قـم و تبعید کردن ایشان به خارج از کشـور , از طرفى براى مبارزان , مخصـوصا مبارزان حـوزه علمیه , حالت یتیمى و بى سر پرستى پیدا شد . اما از طرف دیگر , براى امام فرصتهاى خوبى به وجود آمد تا بتـوانند به مسائل مبارزات آینـده و بـرنامه ریزى بـراى آن فکـر کننـد .
بنابـر ایـن به یقیـن طـى چهارده سالـى که از سیزده آبان 43 تا دوازده بهمـن 57 طـول کشیـد , هـم ملت پختگـى لازم را براى حرکت عظیم بیست و دو بهمـن به دست آورد و هـم امام (ره) فرصت یافتند تا چنیـن حـرکت عظیمـى را برنامه ریزى و رهبـرى کننـد .به ایـن ترتیب , یک بار دیگر , تـدابیر شیاطیـن و دشمنان خدا که به قصد ضـربه زدن به اسلام و مسلمیـن طرح ریزى شـده بـود , در نهایت به سوداسلام ومسلمین تمام شد وانقلاب رادرمسیر خـود پیشتربرد .
روزى که امام (ره) به ترکیه تبعید شـدند , مـن در مشهد بـودم . در همان روز که سحـرگاهـش امام را ربـوده بـودنـد , علماى مشهد اجتماع بزرگى تشکیل دادند و درباره ایـن حادثه تبادل نظر کردند . تصمیمى که د رآن مجلس گرفته شد ایـن بود که اولا تمام نمازهاى جماعت یکـى ـ دو روز تعطیل شـود و ثانیا فرداى آن روز همه علما , صبح زود , در مسجد گوهر شاد متحصـن شوند و خواسته شان بازگشت حضـرت آیت الله العظمـى امـام خمینـى (ره) بـاشـد .
آن روز همه ما با ایـن تصمیم متفرق شـدیـم . مـن آن وقتها منزل پدرم بـودم . در منزل مهمانـى داشتیـم که سحرگاه براى زیارت به حرم مشرف شده بـود و در راه بازگشت , وقتى که دید مـن بیرون مى روم , گفت که نروید , چـون راهها را بسته اند . از قرار معلـوم , نیروهاى پلیـس از همان اذان صبح راهها را بسته بـودند و براى مقابله آماده شـده بـودنـد . لذا هیچ کـس را راه نمـى دادنـد و مسلما ورود به مسجد امکان نداشت . با این همه مـن از منزل خارج شدم و رفتـم تا کسب اطلاع کنـم . از فاصله اى بسیار دور تا مسجد گـوهرشاد مردم ایساده بـودند و ماموران از ورود افراد به مسجد جلوگیرى مى کردند . به این ترتیب قضیه تحصـن هم منتفى شد. ا ین بـود تا چند روز بعد , به دعوت آیت الله میلانى , اجتماع بزرگـى از علماى مشهد در منزل ایشان تشکیل شـد . همه حاضـر شـدیـم اما نمى دانستیم براى چه آمده ایم .
احتمال مـى دادیـم که آیت الله میلانى بخـواهد بگـوید که مبارزه امکـان پذیـر نیست و نمـى تـوان کـارى کرد .
بـا ایـن ذهنیت , قبل از حضـور در آن مجلـس به مـرحـوم آقا شیخ مجتبى قزوینى , از علماى بزرگ و مبارز و بسیار محجـوب , مراجعه کردیـم . قرار بر این شد که اگر آقاى میلانـى در آن مجلـس چنیـن اظهاراتـى کـرد , ایشان بـا نظر ایشان مخالفت کنـد و ما هـم به ایشان کمک کنیـم , یعنـى مـن و چنـد نفر دیگر از برادرانمان که جوان و در بیـن اهل علـم به شور و حال معروف بودیـم . اما وقتى که به منزل آقاى میلانى رفتیم , بر خلاف تصور دیدیـم که ایشان نه تنها از ناممکـن بـودن مبارزه صحبت نکـرد , بلکه نامه اى را که بـراى امـام خمینـى نـوشته بـود خـوانـد .
نامه متـن قـوى ومحکمـى داشت و ایشـان مـى خـواست آن را در جمع بخواند , یعنى مطلب درست بر عکـس آن شد که ما تصور مى کردیـم . لذا با اینکه مـوقع ورود به مجلس نگـران بـودیـم , از مجلـس که خارج مى شدیم , بسیار خوشحال بودیـم . جلسه بسیار خـوبى بـود .
نامه را خاطرم نیست که خود ایشان خـوانـد یا کسـى دیگر از طـرف ایشان , اما نامه بسیار مـوثرى بـود و مـن اولیـن بار , بـرخـى روایات از جمله ((السکوت اخ الرضا و من لم یکـن معنا کان علینا )) را , در فقراتـى از آن نامه , از ایشان شنیـدم . در آن نامه خطاب به امام خمینـى (ره) , همان جمله اى آمـده بـود که جـد ما سید الشهدا (ع) به ابى ذر فرمودند : ((یا عم ! ان القـوم منعوک دنیاهـم و منعتهم دینک .)) یعنى کسانى که تـو را تبعید کردند , دنیایشان را از تو دریغ داشتند , اما تـو دینت را از آنها دریغ داشتى . در ادامه جملات دیگرى نیز بـود که درست به خاطر ندارم .
در کل نامه بسیار خـوبـى بـود و شـور و حال تازه اى به مبارزان مشهد داد و روح تازه اى در کالبـد آنان دمید . در تـداوم همیـن حرکت بود که فعالیتهاى زیـرزمینى و مخفیانه نیز شروع شد.
وقتى که از تبعید بر گشتم , به مشهد رفتـم و مدتى آنجا بـودم . بعد بـراى انجام کار مشتـرکـى با دوستان به تهران آمـدم . آنها اصـرار مـى کـردنـد که در تهران بمـانـم .
قصد خود مـن هـم همیـن بود اما محرم و صفر در پیـش بـود و امام (ره) بـراى محـرم و صفر دستـورات خاصـى صادر کرده بـودنـد . به دستور ایشان , قرار بود با همکارى دوستان کارهاى مربوط به ایـن ایام را در مشهد سـر و سامان بـدهیـم . در آنجا نیز مثل جـاهاى دیگر , سامان دادن به کارهاى مربـوط به مردم خیلى دست و پا گیر بـود . تظاهرات فراوان و سازمان دادن به راهپیماییهاى مهم و بى سابقه چند صـد هزار نفرى مشهد , مانع از آمدن مـن به تهران مـى شـد . ایـن بـود که در مشهد مانـدم تا اینکه مرحـوم شهیـد آقاى مطهرى چنـد بار برایـم پیغام فرستاد که باید براى کار مهمـى به تهراى روم . مـن نیز دوستـان مشهد را راضـى کـردم و عازم تهران شدم .
مـوضوع ایـن بـود که حضرت امام (ره) مرا به عنـوان عضـو شـوراى انقلاب معین کرده بودند و مـن از قضیه خبر نداشتم . انتصاب امام (ره) مـوجب شد تا در تهران بمانـم و در مدرسه رفاه , محل تشکیل کمیته استقبال , استقـرار یابـم . از روزهاى حساس قبل از آمـدن حضرت امام و روز دوازده بهمـن خاطره اى در ذهنـم مانـده است که شاید طرح آن براى شما جالب باشد . خاطره مربـوط به شبـى است که فردایش فرودگاه را بستند .
قرار بـود بختیار اعلامیه اى را در رادیو بخواند , چـون چند نفر از اعضاى شـوراى انقلاب با بختیار سـوابق دوستـى و شایـد هـم تا حـدودى رو در بـایستـى داشتنـد , اعلامیه را به شــــوراى انقلاب فـرستادند تا ببینند که آیا شـورا با آن مـوافق است یانه.
البته آن روز شاید اسـم شوراى انقلاب هنوز بر ایـن جمع اطلاق نمى شد , اما مى دانستند که شورایى وجـود دارد . البته از اینکه چه کسانى مجموعه شورا را تشکیل مى دهند اطلاعى نداشتند . همیـن قدر مـى دانستنـد که عده اى بـا امـام (ره) در تمـاسند .
بارزتـریـن آنها شهیـد بهشتـى , شهیـد مطهرى و بـرخـى دیگـر از بـرادرانمان مثل آقاى هاشمـى و شهیـد باهنر بـودنـد . اینها از جمله کسانـى بودند که شخصا در خصـوص مسائل مربـوط به تظاهرات و غیره با امام (ره) ارتباط داشتنـد . آن شب یکـى از همان آقایان که با گـروه بختیار ارتبـاط داشت , اعلامیه بختیار را آورد . در آن اعلامیه ذکـر شـده بـود که بختیار مـى خـواهـد بـراى پاره اى مذاکـرات با آیت الله خمینـى (ره) به پاریـس بـرود . امام (ره) نیز بـا ایـن اعلامیه مـوافقت کـرده انـد .
ایـن موضـوع براى ما غیر قابل تصـور بود . چگونه ممکـن بـود که امام (ره) ملاقات با بختیار با به ایـن سادگى قبول کنند ! ما از قبل مـى دانستیـم که شرط دخـول براى زیارت امام (ره) استعفا از تمام مقامات و حتى بالاتر از تبرى جستـن از نظام پادشاهى و ایـن قبیل چیزهاست . ایـن موارد را به عنوان اذن دخول براى رسیدن به خـدمت امام (ره) مـى دانستیـم . به همیـن دلیل بـرایمـان تصـور ناپذیر بـود که بختیار , با متنى چنیـن بـى رمق و ضعیف , اجازه رسیـدن به حضـور امام (ره) را دریـافت کـرده بـاشـد امـا آن که اعلامیه را آورده بود , خودش از اعضاى شورا بـود و اظهار مى کرد که تحقیقـا ایـن کـار انجـام گرفته است .
در ابتدا , هنگامـى که اعلامیه را آوردند , شهید بهشتـى در جلسه حـاضـر نبـود . پیـش از ورود او , شهیـد مطهرى یکـى از عبـارات اعلامیه را اصلاح کرد . بعد که شهید بهشتـى آمد , اصلاح دیگرى نیز به عمل آمـد . در نتیجه تقریبا محتـواى اعلامیه عوض شـد و آن دو شهید گفتند که اگر عبارات ایـن طور باشد , ممکـن است مورد قبول حضرت امام (ره) قرار بگیرد . باهمه ایـن اوصاف نظر اکثـریت جمع این بـود که بعیـد است امام (ره) چنیـن چیزى را بپذیـرنـد . در اثناى بحث , یکـى از حاضران هـم عقیـده خـودمان گفت که براى حل مشکل بهتر است خودمان تلفنى از پاریس بپرسیـم . شهید مطهرى گفت که خـودش سوال مى کند و به اتاق مجاور , که تلفـن در آن بـود , رفت . پـس از مدت کوتاهى آمد و گفت که امام (ره) قبول کرده اند . آقاى مطهرى گفته بود که ما ایـن جا را اصلاح کردیم و قرار شده است که به بختیـار بقبـولانیـم . امام (ره) همـان متـن را قبـول کـردنـد و گفتنـد که بـراى تغییر اعلامیه اصـرار نکنید .
فقط کارى کنیـد که به اخبـار سـاعت هشت بعد از ظهر بـرسـد . ما گفتیم که اقلا ایـن دو اصلاح باقى بماند . همان ساعت علماى قـم و همه علمایى که براى استقبال از امام (ره) به تهران آمده بـودند و در مـدرسه علـوى اقامت داشتند , جلسه اى بر پا کرده بـودنـد. ماهـم به جلسه آنها رفتیـم . درست به خاطر نـدارم , شهید مطهرى یا شهید بهشتى مطلب را به عنوان خبر جدید در آن مجلس خـواند که بختیـار چنیـن اعلامیه اى داده است . بـرادرانـى که در آن مجلـس بـودنـد , گفتنـد که : نه , امـام قبـول نکرده .
و این همان نظر ما بـود . یعنى ما هـم فکر مى کردیـم ایـن براى امام غیر قابل قبـول است . دوستان گفتنـد که ما با پاریـس تماس گرفتیـم و امام قبـول کرده اند . بالاخره برسرایـن قضیه بگو مگو شد که آیا امام متن جدید اصلاح شده را قبول مى کنند یانه.
برای مشاهده قسمت دوم خاطره به پست بعدی مراجعه فرمایید.
التماس دعا



موضوع مطلب : امام خمینی (ره)

ارسال شده در: چهارشنبه 89 خرداد 12 :: 1:4 عصر :: توسط : مدیر وبلاگ

 
درباره وبلاگ
کلام هدایت اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم; یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم. از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم. حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
لوگو
کلام هدایت

اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم; یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم. از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم.

حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 458243

جشنواره وبلاگ نویسی حماسه نگاران بسیج و انقلاب اسلامی