شهید برونسی
...شهیدی که گفتگوی او در عالم رؤیا با مادرش
فاطمه زهرا (س) را خیلی ها مشاهده کردند
او تمام احکام واخلاق اسلامی بود . خیلی ها به دنبال تئوری معراج السعادت هستند اما این شهید خود معراج السعادت بود. او کسی است که به خاطر بیزاری از عمل معلمی طاغوتی وفضای نامناسب درس وتحصیل، مدرسه را رها کرد به خاطر هدفی مقدس با یک دختر روحانی ازدواج کرد. به خاطر شبهه ناک بودن زمینهایی که طاغوت به مردم روستا داده بود از اون روستا کوچ کرد شهیدی که وقتی فرماندهان سپاه به خانه اش آمدند واز سقف خانه اش آب می چکید حاضر نشد حتی کوچکترین مالی از بیت المال را صرف خانه وخانواده اش کند .
اوچه کرد که ما نکردیم......
زمانیکه به دنبال قابله از خانه خارج می شود فراموش می کند که برای چه رفته ومی رود به دنبال نامه های امام(ره)، زمانیکه برمی گردد می بیند که یک زن ناشناس به عنوان قابله به خانه آمده است واسم دخترش را هم فاطمه گذاشته ، ومن از شما می پرسم آن زن که بود که هر موقع شهید دخترش فاطمه را می دید گریه امانش نمی داد .
این جریان بین تمام همرزمانش مشهور است که حضرت صدیق? کبری(س) زمان ومکان شهادتش را به او فرموده بود. وآنقدر این قضیه آفتابی بود که شهید به رفقای رزمنده اش گفته بود :
اگر من در فلان تاریخ وفلان جا شهید نشدم در مسلمانی ام شک کنید.
جنازه اش مفقود شد همان چیزی که همیشه از خدا می خواست حتی وصیت کرده بود روی قبرش سنگ نگذارند اسمش را هم ننویسند او می خواست به تبعیّت از مادرش بی نام ونشان باشد...
بله او رفت ومن و تو مانده ایم با این دنیای پست که نفس کشیدن هم در آن سخت شده کاش شهدا دستانمان را بگیرند واز این نردبان بالا ببرند....کاش .